معنی نوعی پخت برنج

واژه پیشنهادی

نوعی پخت برنج

چلو

دمی


نوعی برنج

نیم دانه

هندی

بی نام

حل جدول

نوعی پخت برنج

کته، دمی،‌ پلو


پخت برنج

کته، دمی،‌ پلو


نوعى پخت برنج

کته


نوعی برنج

چمپا

نیم‌دانه

صدری

هندی

لغت نامه دهخدا

پخت

پخت. [پ ُ] (مص مرخم) طبخ. پَزش. || مقداری از چیزی که در یک بار پزند یا در یک بار دردیگ کنند: یک پخت قهوه. یک پخت فلفل. یک پخت چای.
ترکیب ها:
-پل و پخت. دست پخت. دم پخت. مغزپخت. نیم پخت.رجوع به ردیف و رده ٔ همین کلمات شود.
|| طرز و حالت و شکل پختن. || لگد. لگد را گویند مطلقاً خواه اسب بر کسی زند و خواه آدمی و حیوانات دیگر. (برهان). تیپا.
- پخت کردن، طبخ کردن: این نانوائی پخت نمی کند.

پخت. [پ َ] (ص) پَخ. مسطح. پَهن. پَخش. آنکه چیزی در زیر پای آدمی یا حیوان دیگر یا در زیر چیزی دیگر پهن شده باشد. (برهان). || (اِ) از اتباع و مزدوجه ٔ رخت است و در شمس اللغات آمده که پخت بالفتح با باء فارسی مترادف رخت است:
وقتست کز فراق تو و سوز اندرون
آتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش.
حافظ.
گر موج خیز حادثه سر بر فلک زند
عارف به آب تر نکند رخت و پخت خویش.
حافظ.

فرهنگ عمید

برنج

دانه‌ای سفید‌رنگ، از خانوادۀ غلات، و سرشار از نشاسته که به‌صورت پخته خورده می‌شود،
گیاه یک‌سالۀ این دانه با برگ‌های باریک که در نواحی مرطوب می‌روید،
* برنج چمپا: نوعی برنج نامرغوب با نشاستۀ زیاد،
* برنج دم‌سیاه: نوعی برنج بلند که دُم‌شالی آن سیاه است،
* برنج صدری: نوعی برنج دانه بلند،
* برنج کابلی: = برنگ * برنگ کابلی
* برنج گِرده: نوعی برنج با دانه‌های کوتاه و گرد،

معادل ابجد

نوعی پخت برنج

1393

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری